قلب یخی

ساخت وبلاگ

امکانات وب

Music Code bY: 6i6e

آپلود عکس و آهنگ

کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برایسایت

-->-->-->

تصاویر تصادفی

-->-->-->

شب عروسیه توئه شب شکستن دلم مجبورم از امشب دیگه از زندگیه تو برم شب عروسیه توئه مثل فرشته ها شدی فرشته ی قشنگ من آخر ازم جدا شدی؟ خیره شدی به چشم اون خیره شدم به عکس تو آتیش میگیره زندگیم وقتی میگیره دستتو…

قلب یخی...
ما را در سایت قلب یخی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : انیسا ariamahdi22 بازدید : 189 تاريخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 ساعت: 16:37

اون بعد از ظهر از یاد نرفتنی… اون شب یهو سرد و رگ زن بارانی… اون دلهره همیشه همراه… اون لرزه های نفس تنگ کن… اما بی خیال اینها دل به دریا که نه… اما به خشکی احساس زدم… اومدم که بهت بگم… که……. تو هم خوب میدونستی… که چقدر در گیر دیدنم…دیدن تو … بی نهایت غرق گفتن…گفتنه… ههـــــــــــــ… اما خبر نداشتی… من نازکم و حساس چو برگ گل… بله بر خلاف جنس مرد بودنم… اولین بار…با آگاهی… با آن همه پارادوکس های ذهنی… و تناقض های رفتاری تو… انتظار از تو نداشتم… خنده کنان…بی توجه… آخه چرا نمیدونستی… من حساس…میفهمم که تو نقش بازی میکنی… چقدر هم زیبا…اما برای استادی مث من نه… مدت هاست که دارم با رنگ جدول ها… تیکه پاره های سفید و زرد خیابونا… میخندم…که مبادا آهی بکشم… و جاده انتقامی نا خواسته بگیرد… بحکم قاضی دنیا…و بغض زمین… آه را به دل آسمان هدیه میکنم… شاید خدا اون شبِ یهو سردِ رگ زنِ بارانی… آه آسمان را ارزانی لحظه ی عریان تو و من کرد… باور کنی یا نه…متاسف باشم یا نباشم… اولین و آخرین بودی… دور از این تله پاتی ها… دور از ترحم و تنهایی… تو قلبم حک شدی… آخر چرا نمیدونستی… آخر چرا هنر پیشه گیت رو بمن فخر کردی…؟؟؟!

قلب یخی...
ما را در سایت قلب یخی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : انیسا ariamahdi22 بازدید : 159 تاريخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 ساعت: 16:36

دستانش را بر پلکهای بسته ام کشید. همان عطری را زده بود که همیشه میزد…. آرام چشمانم را گشودم، مبادا بترسد و دوباره برود... دستانم را دراز کردم . همانجا بود، واقعیت داشت. نشستم ، به چشمان یشمی اش خیره شدم. ناگهان از جا پرید…دستم را گرفت: بلند شو… پاشو. دنبال هم درآن چمنزار دویدیم. نمیدانم چند ساعت شد. اصلا خسته نمیشدم. دوست داشتم تاابدیت بدوم. ناگهان باران گرفت. ایستاد. دستش را روی گونه ام کشید: دیگر باید بروی. دستانش را بوسیدم: کجا بروم؟ تازه پیدایت کرده ام. - باید بروی. - اما تو … توهم می آیی؟ -نمیتوانم. سرش را پایین انداخت. نمیدانم چرا به یک آن تمام بدنم شروع به سوختن کرد. او دور شد… دور دور و من برگشتم، برگشتم به جهان بی او... به جهان جهنمی خودم…

قلب یخی...
ما را در سایت قلب یخی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : انیسا ariamahdi22 بازدید : 185 تاريخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 ساعت: 16:34

فکر میکردم دوستت که داشته باشم گره کور زندگی شل میشود خوشبختی سرش به سنگ میخورد بهشت را میگذارد برای خدایی که عشق را تبعید کرد و برمیگردد میخواستم با هر چرخ این زمین گرد هی ببوسمت ببوسمت ببوسمت میخواستم بخوانم چرخ چرخ عباسی … و خوشبختی مرا بندازد توی آغوشت اما نشد که نشد که نشد حالا هر لحظه گره دو دست از درون روی گردنم فشرده تر میشود و نبضم کندتر و کـندتــر و کـــنـــد تــــر و کـــــــــــنــــــــد … واقعیت دارد دوستم نداری و دیگر نه زمین نه خوشبختی نه حتی خدا هیچ کس نمیتواند دست مرگ را از گلویم بردارد

قلب یخی...
ما را در سایت قلب یخی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : انیسا ariamahdi22 بازدید : 163 تاريخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 ساعت: 16:32

تخت برای اتفاق های عاشقانه کوچک است من بوسه ای را می شناسم که باید به خیابان رفت و آن را از دنج ترین کوچه ها دزدید شهر برای اتفاق های عاشقانه کوچک است من دریایی را می شناسم که عمقش به اندازه ی جیب های ماست من فکر می کنم دنیا برای اتفاق های عاشقانه کوچک است…

قلب یخی...
ما را در سایت قلب یخی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : انیسا ariamahdi22 بازدید : 143 تاريخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 ساعت: 16:31

ازسرعادت نیست که وقتی میروی تادم در همراهیت میکنم و بعد تا آخرین چشم انداز تاجایی که سرمیچرخانی، لبخند میزنی مبهوت راه رفتنت میشوم باز آخر چیزی از دلم کنده میشود که میخواهم باچشمهایم نگهش دارم لعنت به رفتنت که قشنگ میروی…

قلب یخی...
ما را در سایت قلب یخی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : انیسا ariamahdi22 بازدید : 173 تاريخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 ساعت: 16:29

 آپلود سنتر دائمی و همیشگی نیلوبلاگ با ساپورت پسوند های لازم , آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائميآنقدر گفتند فلان شعر یا ترانه ات مخاطب خاص دارد یا نه ، این را برای که گفتی ، آن را برای چه گفتی ، که قصد کردم واقعا عاشقانه ای بگویم؛ آنهم با مخاطب خاص … باور نمیکنید؟ به جان شما! فلذا ، فرد مورد نظر را چند لحظه در نظر گرفتم و قلم و کاغذ را آماده کردم. آنگاه نوشتم: ((بالا بلند!…)) واااای ! چه دروغی! فرد مذکور کجایش بالابلند بود؟ خط زدم رفت پی کارش! نوشتم: ((مهربان!)) برو برادر من ! مهربان کیست؟ او کی با تو مهربان بوده؟ هی تو جملات با احساس نثارش میکردی و او فقط مانده بود روزی سه وعده کتکت بزند. خط زدم … رفت! نوشتم : ((بیا…)) تا آمدم کلمه بعد را بنویسم ناگهان بطور ناخودآگاه ، خودکار را با وحشت به سمت دیگری پرتاب کردم. آخر وقتی گفتم بیا چهره درهمش را آن هم هنگام آمدن به اتاقم تصور کردم. بیا را اول به نیا تبدیل کردم که این نکبت از زندگی ام دور شود و سپس کاملا خط زدم… رفت! نوشتم: ((زیبای م… اووووغ !)) ببخشید! نتوانستم جلوی خودم را بگیرم! کاغذ را به گند کشیدم و سپس دور انداختم. القصه دیدم با این کلمات و جملات به نتیجه ای نمیرسم ، گفتم سری به اشعار دیگران بزنم. این بار به سراغ چند شعر عاشقانه رفتم و بازهم با درنظر گرفتن همان فرد، آن اشعار را به گونه ای که شایسته وی باشد تغییر دادم. نرود دیده و عقل و خرد و جان، تو برو که مرا دیدن تو میکشد آسان، تو برو *** آمدی جانم به قربانت برو دیگر نیا هر کجا که میروی جانا فقط اینور نیا *** ای خار چشم مردم بینا برو بمیر ای خنجر دل من تنها ، برو بمیر از ناز و نازکی اگر اینجا نیامدی هرجا که رفتنی شدی، آنجا برو بمیر این ها را که نوشتم ، نگاهی به نوشته ها کردم و نگاهی به خودم. انصافا جگرم حال آمده بودو ولی متاسفانه مشکلی که وجود داشت این بود که اولش قول داده بودم عاشقانه ای بگویم با مخاطب خاص . ای کاش فقط قول مخاطب خاصش را داده بودم. کمی فکر کردم. فرد مذکور را چندباری سبک وسنگین ، زوم این و زوم اون ، وحتی چندین بار روتیت کردم. کم کم داشت به دلم مینشست. مخصوصا درحالتی که ۹۰ درجه به راست چرخیده بود. درهمین حال فرصت را غنیمت شمردم و یک مصرع نوشتم. کمی دیگر هم به خودم فشار آوردم و دو واژه هم برای مصرع دوم نوشتم. فقط یک واژه برای تکمیل احساسم کم داشتم. درهمان حال بودم که گوشی موبایلم زنگ خفیفی خورد.بله… پیامی بود از همان شخص مذکور. پیام را خواندم ، بلافاصله کلمه مناسبی به ذهنم آمد که خیلی زود به عنوان آخرین واژه به عاشقانه ام اضافه کردم. قلب یخی...
ما را در سایت قلب یخی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : انیسا ariamahdi22 بازدید : 197 تاريخ : سه شنبه 9 ارديبهشت 1393 ساعت: 16:12

 آپلود سنتر دائمی و همیشگی نیلوبلاگ با ساپورت پسوند های لازم , آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائميهوای تو داره دنیام و می گیره من از این اتفاق تازه خوشحالم نفس های منو عطر تو پر کرده از این احساس بی اندازه خوشحالم کنارت راه میرم اوج می گیرم کنارت عشق رنگ زندگی میشه شروع ام کن تموم واژه اینجان شروع ام کن تو هر جوری بگی میشه سپردم قلبم و دست تو می دونم که یادت بهترین تسکین دردامه تو این دنیا همین که عاشقت باشم تصور می کنم دنیا تو دستامه سپردم قلبم و دست تو می دونم که یادت بهترین تسکین دردامه تو این دنیا همین که عاشقت باشم تصور می کنم دنیا تو دستامه کنارت راه میرم اوج می گیرم کنارت عشق رنگه زندگی میشه شروع ام کن تموم واژه اینجان شروع ام کن تو هر جوری بگی میشه سپردم قلبم و دست تو می دونم که یادت بهترین تسکین دردامه تو این دنیا همین که عاشقت باشم تصور می کنم دنیا تو دستامه سپردم قلبم و دست تو می دونم که یادت بهترین تسکین دردامه تو این دنیا همین که عاشقت باشم تصور می کنم دنیا تو دستامه قلب یخی...
ما را در سایت قلب یخی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : انیسا ariamahdi22 بازدید : 143 تاريخ : سه شنبه 9 ارديبهشت 1393 ساعت: 16:10

 آپلود سنتر دائمی و همیشگی نیلوبلاگ با ساپورت پسوند های لازم , آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائميدرد های من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن در آورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم درد های من نگفتنی دردهای من نهفتنی است درد های من گر چه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نام هایشان جلد کهنه ی شناسنامه هایشان درد می کند من ولی تمام استخوان بودنم لحظه های ساده ی سرودنم درد می کند انحنای روح من شانه های خسته ی غرور من تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است کتف گریه های بی بهانه ام بازوان حس شاعرانه ام زخم خورده است دردهای پوستی کجا؟ درد دوستی کجا؟ این سماجت عجیب پافشاری شگفت درد هاست دردهای آشنا دردهای بومی غریب دردهای خانگی دردهای کهنه ی لجوج اولین قلم حرف حرف درد را در دلم نوشته است دست سرنوشت خون درد را با گلم سرشته است پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟ درد رنگ و بوی غنچه ی دل است پس چگونه من رنگ و بوی غنچه را ز برگ های تو در توی آن جدا کنم؟ دفتر مرا دست درد می زند ورق شعر تازه ی مرا درد گفته است درد هم شنفته است پس در این میانه من از چه حرف می زنم؟ درد ، حرف نیست درد ، نام دیگر من است من چگونه خویش را صدا کنم؟ قلب یخی...
ما را در سایت قلب یخی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : انیسا ariamahdi22 بازدید : 149 تاريخ : سه شنبه 9 ارديبهشت 1393 ساعت: 16:08

 آپلود سنتر دائمی و همیشگی نیلوبلاگ با ساپورت پسوند های لازم , آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائميبنام پایانـــــــ… دیگر نه میخوانم… و نه مینویسم… همه را سکوت کنم… و در گورستان سینه به خاک سپارم… شعله ور نخواهد شد دگر بغض من… خاموش کنم شمع سینه سوز را… که مبادا اشکی جاری شود… در عمق سکوت شب… خفه کنم هر هیچ رو… فقط او که میدان و میفهمد… بداند……. همان که مرا به مسیری روانه کرد… او…آری او… شاید در حجب این سکوت… در دل این تک شب… درحجم عمق…! پیوند زند ابر های افسار گسیخته… ابر های آبستن به گناه شبنم چشمان… شاید باران ببارد…شاید جواب دهد… کاش این شب پایان باشد… کاش شب ترانه باشد… ترانه ای از حس رفتن… و نغمه پایانـــ… آهای بهشتیان، شما، آگاه… و شما جهنمیان خوشا بحالتان… عذاب من…زندگی…بودن در این دنیا… سوز عذاب من سنگین تره… من باید در این دنیا باشم… نوشتهـ : سیاوُشـ باورت میشه… هنوز شب نشده باران گرفت… با اعتراض رعد و برق… با رگ های پراکنده و یه هویی… مث تر کیدن یک دفعه ای بغض ها… قلب یخی...
ما را در سایت قلب یخی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : انیسا ariamahdi22 بازدید : 180 تاريخ : سه شنبه 9 ارديبهشت 1393 ساعت: 16:05